درباره کتاب:
کتاب مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متأسف است اثر فردریک بکمن، داستانی دربارهی زندگی و مرگ و همچنین یکی از مهمترین حقوق زندگی است؛ حق متفاوت بودن. داستانی پر از عشق و امید و بخشش و پذیرش تفاوتهاست داستان زندگی السا شما را تا آخرین صفحهی کتاب به دنبال خود میکشد. کتاب مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متأسف است (My Grandmother Asked Me to Tell You She's Sorry)، اثری است خواندنی؛ ماجراهای مادربزرگی هفتاد و هفت ساله، پزشکی پر شر و شور که همسایهها را به مرز جنون رسانده. با نوهاش السای هفت ساله. السا عاشق ویکیپدیا و ابر قهرمانان است و در زندگیاش فقط یک دوست دارد؛ مادربزرگ. او با قصههای مادربزرگ و در عالم تخیل، مهیجترین حوادث را تجربه میکند. تا سرانجام مادربزرگ او را وارد بزرگترین ماجراجویی زندگیاش میکند ولی این بار در دنیای واقعی. مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متأسف است، کتابی است که اگر خواندنش را از دست بدهید، هرگز خودتان را نخواهید بخشید. فردریک بکمن (Fredrik Backman)، وبلاگنویس و نویسندۀ جوان و بسیار موفق سوئدی، سال 1981 در استکهلم به دنیا آمد. او پس از ناتمام گذاشتن تحصیلات دانشگاهی، مدتی به عنوان رانندۀ کامیون، کارگر رستوران و رانندۀ لیفتراک کار کرد. در سال 2007 به استخدام روزنامۀ مور در آمد، ولی پس از یک سال و نیم کار، از شغلش استعفا داد و از آن زمان به بعد، به عنوان خبرنگار آزاد، برای چند نشریۀ سوئدی مقاله مینویسد. اولین اثر نویسنده، مردی به نام اُوِه است که در سال 2012 وارد بازار کتاب سوئد شد و بلافاصله با فروشی بیش از ششصد هزار نسخه، در صدر پُرفروشترین کتابهای سال قرار گرفت. این اثر در سال 2014 به زبان آلمانی ترجمه شد و بازار کتاب این کشور را هم تسخیر کرد و به فروش میلیونی دست یافت. مردی به نام اُوِه تا بهحال به 25 زبان زندۀ دنیا ترجمه شده و در سال 2016 براساس آن یک فیلم سینمایی ساخته شده است. این اثر نویسنده، مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متأسف است، نیز با استقبال گستردهای در سطح بینالمللی روبهرو شد و ماهها در لیست پرفروشترین کتابهای سال 2016 آلمان قرار گرفت. سومین اثر نویسنده، بریت ماری اینجا بود هم به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کرد. در بخشی از کتاب میخوانیم: السا هفتساله است، یعنی در واقع تقریباً هشتساله. خودش هم میداند که در مقام یک دختر هفتساله، چندان خوب نیست، میداند که با بقیه فرق دارد. مدیر مدرسهاش میگوید، السا «باید خودشو هماهنگ کنه، تا بتونه با سایر بچهها بهتر کنار بیاد» و همسنوسالهای والدین السا معتقدند که او «نسبت به سنوسالش بسیار پخته است». السا میداند که این، فقط بیان مؤدبانهای است برای «نسبت به سنوسالش بسیار گستاخ است»، چون همیشه وقتی این حرف را به زبان میآورند که او اشتباهات ای را تصحیح کرده باشد، مثلاً وقتی کلمۀ «Déjàvu» را اشتباه تلفظ کنند و یا فرق مفعول بیواسطه و باواسطه را ندانند، اشتباهاتی که معمولاً کسانی مرتکب میشوند که خودشان را عقلکل میدانند. بعد همین آدمها میگویند: «اون نسبت به سنوسالش خیلی پختهست.» و بهزور به والدین السا لبخند میزنند. انگار که این نوعی عیب محسوب شود، انگار از اینکه السا در سن هفتسالگی نادان و کم عقل نیست، ناراحت شوند. اصلاً به همین دلیل السا بهجز مادربزرگش، هیچ دوست دیگری ندارد. چون عقل تمام کودکان هفتسالۀ مدرسهشان، مثل عقل سایر هفتسالهها، محدود است. ولی السا با بقیه فرق میکند. مادربزرگ به او میگوید، به این مسئله حساسیت نشان ندهد، چون تمام ابرقهرمانان با بقیه فرق میکنند و اگر قدرتشان عادی بود، خب آن وقت با بقیه فرقی نداشتند.
درباره کتاب:
کتاب مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متأسف است اثر فردریک بکمن، داستانی دربارهی زندگی و مرگ و همچنین یکی از مهمترین حقوق زندگی است؛ حق متفاوت بودن. داستانی پر از عشق و امید و بخشش و پذیرش تفاوتهاست داستان زندگی السا شما را تا آخرین صفحهی کتاب به دنبال خود میکشد. کتاب مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متأسف است (My Grandmother Asked Me to Tell You She's Sorry)، اثری است خواندنی؛ ماجراهای مادربزرگی هفتاد و هفت ساله، پزشکی پر شر و شور که همسایهها را به مرز جنون رسانده. با نوهاش السای هفت ساله. السا عاشق ویکیپدیا و ابر قهرمانان است و در زندگیاش فقط یک دوست دارد؛ مادربزرگ. او با قصههای مادربزرگ و در عالم تخیل، مهیجترین حوادث را تجربه میکند. تا سرانجام مادربزرگ او را وارد بزرگترین ماجراجویی زندگیاش میکند ولی این بار در دنیای واقعی. مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متأسف است، کتابی است که اگر خواندنش را از دست بدهید، هرگز خودتان را نخواهید بخشید. فردریک بکمن (Fredrik Backman)، وبلاگنویس و نویسندۀ جوان و بسیار موفق سوئدی، سال 1981 در استکهلم به دنیا آمد. او پس از ناتمام گذاشتن تحصیلات دانشگاهی، مدتی به عنوان رانندۀ کامیون، کارگر رستوران و رانندۀ لیفتراک کار کرد. در سال 2007 به استخدام روزنامۀ مور در آمد، ولی پس از یک سال و نیم کار، از شغلش استعفا داد و از آن زمان به بعد، به عنوان خبرنگار آزاد، برای چند نشریۀ سوئدی مقاله مینویسد. اولین اثر نویسنده، مردی به نام اُوِه است که در سال 2012 وارد بازار کتاب سوئد شد و بلافاصله با فروشی بیش از ششصد هزار نسخه، در صدر پُرفروشترین کتابهای سال قرار گرفت. این اثر در سال 2014 به زبان آلمانی ترجمه شد و بازار کتاب این کشور را هم تسخیر کرد و به فروش میلیونی دست یافت. مردی به نام اُوِه تا بهحال به 25 زبان زندۀ دنیا ترجمه شده و در سال 2016 براساس آن یک فیلم سینمایی ساخته شده است. این اثر نویسنده، مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متأسف است، نیز با استقبال گستردهای در سطح بینالمللی روبهرو شد و ماهها در لیست پرفروشترین کتابهای سال 2016 آلمان قرار گرفت. سومین اثر نویسنده، بریت ماری اینجا بود هم به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کرد. در بخشی از کتاب میخوانیم: السا هفتساله است، یعنی در واقع تقریباً هشتساله. خودش هم میداند که در مقام یک دختر هفتساله، چندان خوب نیست، میداند که با بقیه فرق دارد. مدیر مدرسهاش میگوید، السا «باید خودشو هماهنگ کنه، تا بتونه با سایر بچهها بهتر کنار بیاد» و همسنوسالهای والدین السا معتقدند که او «نسبت به سنوسالش بسیار پخته است». السا میداند که این، فقط بیان مؤدبانهای است برای «نسبت به سنوسالش بسیار گستاخ است»، چون همیشه وقتی این حرف را به زبان میآورند که او اشتباهات ای را تصحیح کرده باشد، مثلاً وقتی کلمۀ «Déjàvu» را اشتباه تلفظ کنند و یا فرق مفعول بیواسطه و باواسطه را ندانند، اشتباهاتی که معمولاً کسانی مرتکب میشوند که خودشان را عقلکل میدانند. بعد همین آدمها میگویند: «اون نسبت به سنوسالش خیلی پختهست.» و بهزور به والدین السا لبخند میزنند. انگار که این نوعی عیب محسوب شود، انگار از اینکه السا در سن هفتسالگی نادان و کم عقل نیست، ناراحت شوند. اصلاً به همین دلیل السا بهجز مادربزرگش، هیچ دوست دیگری ندارد. چون عقل تمام کودکان هفتسالۀ مدرسهشان، مثل عقل سایر هفتسالهها، محدود است. ولی السا با بقیه فرق میکند. مادربزرگ به او میگوید، به این مسئله حساسیت نشان ندهد، چون تمام ابرقهرمانان با بقیه فرق میکنند و اگر قدرتشان عادی بود، خب آن وقت با بقیه فرقی نداشتند.